ازمایش سایر معانی: آروین گری، آزمایش گری، تجربه ی علمی (برابر با: experiment) [عمران و معماری] آزمایش [فوتبال] آزمایش
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کشف، اکتشاف، یابنده، پی بری سایر معانی: یابش، یاب گری، نویابی، یافته، چیز کشف شده، یابه، دستاورد، (حقوق) مقدمات محاکمه (مانند گرفتن استشهاد و گردآوری مدارک و اطلاعات مربوطه)، پیشگردهای دادرس ...
(فلسفه و علوم) آروین گرایی، تجربه گرایی، (قدیمی) چاخان بازی، وانمودسازی، شارلاتان گری، طبابت تجربه ای، علاج تجربه، زبان بازی
ازمایش، امتحان، تدبیر، تجربه، تجربه کردن، ازمایش کردن سایر معانی: آزمایش، آزمونه، آروین، آزمونگری، آزمایش کردن، مورد تجربه قرار دادن، آزمودن، امتحان کردن، رجوع شود به: experimentation، عمل [ ...
ازمایش سایر معانی: ازمایش [عمران و معماری] آزمایش - آزمون [برق و الکترونیک] آزمایش کردن [فوتبال] آزمایش کردن [نساجی] آزمایش کردن [ریاضیات] آزمون کردن [آمار] 1. آزمون 2. آزمون سازی ...