experiment
معنی
سایر معانی: آزمایش، آزمونه، آروین، آزمونگری، آزمایش کردن، مورد تجربه قرار دادن، آزمودن، امتحان کردن، رجوع شود به: experimentation، عمل
[شیمی] تجربه، عمل، آزمایش
[عمران و معماری] تجربه - آزمایش
[برق و الکترونیک] آزمایش
[صنعت] آزمایش، تجربه
[نساجی] آزمایش
[ریاضیات] آزمایش
[آمار] آزمایش