از وجهه عمومی انداختن، با اراء عمومی تبعید کردن سایر معانی: روی تابی کردن، طرد کردن، (از خود یا از اجتماع) راندن، عاق کردن، از حقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بر گرداندن، برگشتن، قی کردن سایر معانی: بالاآوردن، وامیدن، استفراغ کردن، طب برگشتن
بر گرداندن، قی کردن، استفراغ کردن، هراشیدن سایر معانی: بالا آوردن، وامیدن، ماده ی قی شده، منش گردا، هراش، وامش، بیرون پراندن، (قدیمی) رجوع شود به: emetic، استفراه کردن