بلندی، رفعت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
همایون، عالی نسب سایر معانی: شکوه مند، مجلل، عالی، پرعظمت، بزرگ جاه، (از نظر سن یا مقام و غیره) قابل احترام، محترم، معزز، ارجمند، ماه هشتم تقویم مسیحی، ماه اوت، آگوست (مخفف آن: a و ag و aug) ...
مبارک، سعید، متبارک، خوشبخت سایر معانی: مقدس، آشو، همایون، فرهومند، فرخنده، خجسته، وابسته به آمرزش، رستگار، آمرزیده، قرین رحمت، (قسم یا دشنام ملایم) فلان فلان شده، سزاوار دشنام، آرامبخش، پرب ...
کشیش، الهی، خدایی، عبادتی، یزدانی، قابل رحمانی، غیب گویی کردن، فال گرفتن، استنباط کردن سایر معانی: ربانی، ملکوتی، مذهبی، دینی، (عامیانه) خوشایند، زیبا، دل پسند، معرکه، عالی، روحانی، پیش گویی ...
خوشحال، خوشدل، شاد سایر معانی: شادمان، پر سر و صدا و شادی، خوشحال (gleesome هم می گویند)
درخشان، ممتاز، برجسته، مجلل، نامی سایر معانی: شهیر، (در اصل) براق، نورانی، فروزان
عظیم، فرخ، عالی، مجلل سایر معانی: شوکت مند، شکوهمند، پرشکوه، فرهمند، پرفرهی، (در برخی عنوان ها) بلندپایه، شریف، والاگهر، (عامیانه) بسیار خوب، محشر، متعال، رفیع، ارجمند، مهند، باشکوه ...
ویژگی فرد دچار شعفزدگی [روانشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان