نیا، جد اعلی، احتراز کردن، صرف نظر کردن، خود داری کردن، اجتناب کردن از، خودداری کردن از، امساک کردن، گذشت کردن، گذشتن از سایر معانی: اغماض کردن، دست کشیدن از، احتراز کردن از، چشم پوشی کردن، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برو سایر معانی: 1- پیاده شدن، خارج شدن از، برون شدن، 2- رفتن، عازم شدن، (هواپیما) به پرواز درآمدن 3- گریختن 4- از مجازات نجات دادن، رهایی دادن، (جرم را) تخفیف دادن 5- (مسابقه و غیره) آغاز کر ...
(حقوق) به قید کفیل آزاد شدن و فرار کردن
روزنه، مزغل، سوراخ جا، راه گریز، مفر، سوراخ سنگر، سوراخ دیدبانی، سوراخ دیدهبانی ایجاد کردن، مزغل ساختن سایر معانی: (در دیوار دژ و غیره) روزنه، شکاف (که از آن دیده بانی و تیراندازی می کنند)، ...
(حادثه یا تصادف یا رویداد) تصادفی که به سختی از آن احتراز می شود، آنچه که به وقوع نمی پیوندد ولی خیلی به وقوع نزدیک می شود، (بمب و گلوله ی توپ و غیره) نزدیک به هدف (که به هدف نمی خورد ولی تا ...
رهایی، رستگاری، نجات، سبب نجات سایر معانی: رهایش، آمرزش، بوخت، وسیله ی رستگاری، مایه ی نجات، اسباب آمرزش
تراوش کردن، فرانشت کردن سایر معانی: ترازهیدن، ترازهش کردن
[عمران و معماری] محدود نشده [زمین شناسی] محدود نشده
راه خروج سایر معانی: (امریکا-عامیانه) غیرعادی، ناروال، عجیب و غریب، استثنایی
وحشی، خود رو، سبع، طوفانی، غیر اهلی، رام نشده، جنگلی، شیفته و دیوانه سایر معانی: نارام، دد، توسن، ارامک، تولی، تور، نارام زی، ناپرورده، (سرزمین یا زمین و غیره) غیر کشاورزی، کشتکاری نشده، دست ...
دریچۀ خروج معمولا کوچک برای فرار خدمۀ ناو از محوطههای بسته در هنگام انسداد مسیر اصلی رفتوآمد [حملونقل دریایی]
واژههای مصوب فرهنگستان
مسیری که جسم طی میکند تا از میدان نیروی مرکزی بگریزد [مهندسی هوافضا]