(با پله برقی) بالارفتن یا بردن (جنگ و آتش سوزی و غیره) بالا گرفتن، فزونی یافتن، تشدید کردن، شدید کردن یا شدن، (هر چیز ناخوشایند) زیاد شدن، رسیدن (به مرحله ی بدتر)، از مهار خارج شدن، از دست ر ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بسط، توسعه دادن، استراحت کردن سایر معانی: گشاد کردن، گسترده یا دراز کردن
موشک هوایی، ازدیاد سریع قیمت و غیره، موشک وار رفتن، بسرعت بالا رفتن، مثل موشک بهوا پرتاب کردن سایر معانی: (به سرعت) بالارفتن، اوج گرفتن، سر به فلک کشیدن، (ترقه ای که موشک وار به هوا می رود و ...
بالاروی، بالغ شدن بر، اوج گرفتن، بلند پرواز کردن، بالا رفتن، صعود کردن، بلند پروازی کردن سایر معانی: (در هوا) اوج گرفتن، (در ارتفاع بالا) پرواز کردن، فرازیدن، (بدون استفاده از موتور یا بال ز ...
فرو نشستن، فروکش کردن، نشست کردن، سست شدن، واگذاشتن سایر معانی: فرورفتن، آرام شدن، ته نشست کردن، رسوب کردن (رجوع شود به: settle و precipitate)، درد وغیره واگذاشتن