معنی
بالاروی، بالغ شدن بر، اوج گرفتن، بلند پرواز کردن، بالا رفتن، صعود کردن، بلند پروازی کردن
سایر معانی: (در هوا) اوج گرفتن، (در ارتفاع بالا) پرواز کردن، فرازیدن، (بدون استفاده از موتور یا بال زدن) در هوا لغزیدن، چرخ زدن، (قیمت یا شهرت و غیره) بالا گرفتن، (بسیار) زیاد شدن، افزایش شدید یافتن، سربه فلک کشیدن، بلند بودن، (شعر قدیم) اوج گرفتن و نایل شدن، میزان اوج، ارتفاع اوج، اوجگیری، فرازش
سایر معانی: (در هوا) اوج گرفتن، (در ارتفاع بالا) پرواز کردن، فرازیدن، (بدون استفاده از موتور یا بال زدن) در هوا لغزیدن، چرخ زدن، (قیمت یا شهرت و غیره) بالا گرفتن، (بسیار) زیاد شدن، افزایش شدید یافتن، سربه فلک کشیدن، بلند بودن، (شعر قدیم) اوج گرفتن و نایل شدن، میزان اوج، ارتفاع اوج، اوجگیری، فرازش
دیکشنری
اوج گرفتن
اسم
soar, escaladeبالاروی
فعل
soarاوج گرفتن
soar, exceed, mount, numberبالغ شدن بر
soar, aspireبلند پروازی کردن
soarبلند پرواز کردن
climb, rise, up, lift, boost, soarبالا رفتن
climb, ascend, go up, mount, ramp, soarصعود کردن
ترجمه آنلاین
اوج گرفتن
مترادف
arise ، ascend ، aspire ، escalate ، glide ، lift ، mount ، rise ، rocket ، sail ، shoot ، shoot up ، skyrocket ، top ، tower ، up ، uprear ، wing