زخم دفاعی [علوم نظامی] زخم و جراحت قربانی که در نتیجه تلاش او برای حفاظت از خود در برابر حمله مجرم با چاقو یا وسیلهای دیگر پدید آمده است ...
واژههای مصوب فرهنگستان
فروتنی سایر معانی: سنگینی ظاهری، وقار ساختگی، ازرم ساختگی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اختصاص دادن، وقف کردن، فدا کردن سایر معانی: کنار گذاشتن، وقف (چیزی) کردن، ویژه کردن، صرف کردن [ریاضیات] وقف کردن، تخصیص دادن
عدم اعتماد به نفس، کمرویی، ترس بیم از خود سایر معانی: ناخوداستواری
محجوب، دارای عدم اتکاء بنفس سایر معانی: فاقد اعتماد به نفس، ناخوداستوار، کم رو، سربه زیر، خجالتی
بزرگی، برو، مقام، خطر، مرتبه، رتبه، وقار، شان، جاه، سربزرگی سایر معانی: والایی، بزرگ منشی، جاهمندی، شایستگی، متانت، فرهمندی، اورنگ، احترام، مقام رفیع، فرهت، فرهی، نیک نامی، شهرت، خوش نامی، ش ...
تکراری، دو نسخهای، عوضی، دوبل کردن، المثنی نوشتن یا برداشتن، دو نسخه کردن، تکثیر کردن سایر معانی: (کاملا یکجور) همانند، همسان، همتا، لنگه، جفت، روگرفت، نسخه ی ثانی، کپی، رونوشت، رونوشت گرفتن ...
مشتاق، پر هوس، حریص، ترد و شکننده، پر از اشتیاق، پر اشتیاق سایر معانی: شایق، خواهان، خواستار، راغب، بی قرار، چشم انتظار، بی تاب، (قدیمی) تندوتیز، رجوع شود به: eagre، ذیعلاقه [عمران و معماری] ...
پر کار، سخت کوش، مشتاق و ساعی، (امریکا - خودمانی - معمولا با تداعی منفی) آدم پر جنب و جوش، دائم در تقلا، همیشه در تکاپو، بیش از حد مشتاق، کاسه گرم تر از اش
نفس، خود، ضمیر سایر معانی: عزت نفس، خود ارج، غرور، خودپسندی، خودپرستی، ابرتنی، بادسری، خویش کامگی، خودخواهی، خود (انسان خودآگاه)، خویشتن، (فلسفه) نفس، منیت [روانپزشکی] خود، منف ایگو. فروید د ...
خود بینی، خودپسندی، خود پرستی، قابلیت نانیت سایر معانی: (اشاره ی مکرر به خود در سخن یا نگارش) منم منم، خودپیشاوری، خودستایی، از خودگویی، غرور، ابرتنی، بادسری، منت، خودستانی
خود خواه سایر معانی: خودپسندانه، خودپرستانه، مبنی برخودپرستی یاخودبینی