duplicate
معنی
تکراری، دو نسخهای، عوضی، دوبل کردن، المثنی نوشتن یا برداشتن، دو نسخه کردن، تکثیر کردن
سایر معانی: (کاملا یکجور) همانند، همسان، همتا، لنگه، جفت، روگرفت، نسخه ی ثانی، کپی، رونوشت، رونوشت گرفتن، کپی کردن، تکرار کردن، دوباره انجام دادن، باز انگیختن، دوباره کاری کردن، دوبرابر، دوچندان، دوبرابر کردن، (داری دوبخش هم سان) دو بخشی، رجوع شود به: tax duplicate
[سینما] نسخه دوم - تکرار - دوپلیکیت نگاتیف
[کامپیوتر] تکثیر کردن ؛ دو نسخه ای کردن - دو نسخه کردن، تکثیر نمودن مایجاد نسخه ی جدید از یک فایل، بدون خرابی اصل آن .
[مهندسی گاز] دونسخه کردن، دونسخه ای
[حقوق] رونوشت برداشتن، رونوشت، المثنی
[ریاضیات] دو نسخه ای، المثنی، دو نسخه، تکراری، نسخه دوم، کپی، دو برگ
[پلیمر] المثنی، مشابه سازی
سایر معانی: (کاملا یکجور) همانند، همسان، همتا، لنگه، جفت، روگرفت، نسخه ی ثانی، کپی، رونوشت، رونوشت گرفتن، کپی کردن، تکرار کردن، دوباره انجام دادن، باز انگیختن، دوباره کاری کردن، دوبرابر، دوچندان، دوبرابر کردن، (داری دوبخش هم سان) دو بخشی، رجوع شود به: tax duplicate
[سینما] نسخه دوم - تکرار - دوپلیکیت نگاتیف
[کامپیوتر] تکثیر کردن ؛ دو نسخه ای کردن - دو نسخه کردن، تکثیر نمودن مایجاد نسخه ی جدید از یک فایل، بدون خرابی اصل آن .
[مهندسی گاز] دونسخه کردن، دونسخه ای
[حقوق] رونوشت برداشتن، رونوشت، المثنی
[ریاضیات] دو نسخه ای، المثنی، دو نسخه، تکراری، نسخه دوم، کپی، دو برگ
[پلیمر] المثنی، مشابه سازی
دیکشنری
تکراری
فعل
dub, duplicateدوبل کردن
duplicateالمثنی نوشتن یا برداشتن
duplicateدو نسخه کردن
multiply, reproduce, duplicate, increase, mimeograph, propagateتکثیر کردن
صفت
duplicate, repetitive, repetitious, reiterative, reduplicativeتکراری
duplicateدو نسخهای
backup, spare, auxiliary, duplicate, reserve, reservedعوضی
ترجمه آنلاین
تکراری
مترادف
alike ، corresponding ، dualistic ، duple ، duplex ، equal ، equivalent ، identic ، identical ، indistinguishable ، same ، self same ، tantamount ، twin ، twofold ، very same