اسقفه، زنی که دارای مقام مترانی یا اسقفی باشد، زن اسقف یا متران
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نقل کردن، گفتن، شرح دادن، باز گو کردن، گزارش دادن سایر معانی: (خبر یا داستان و غیره) نقل کردن، حکایت کردن، روایت کردن، سرگذشت گفتن، واگفتن، مربوط کردن، ربط دادن، وابسته کردن، همبسته کردن، را ...
[ریاضیات] زاویه ی وابسته به یک زاویه
[حسابداری] معاملات با اشخاص وابسته
[ریاضیات] اعداد تصادفی ناهمبسته
[زمین شناسی] متغیرهای تصادفی ناهمبسته [ریاضیات] متغیر های تصادفی نا همبسته [آمار] متغیّرهای تصادفی ناهمبسته
[ریاضیات] متغیر های ناهمبسته
بافت ردۀ یک کاروندی [باستانشناسی] بافت نامخدوشی که از رها شدن مواد در هنگام عملیات فراهمآوری یا تولید یا مصرف آنها بر جای مانده است ...
واژههای مصوب فرهنگستان
اثر، اثر کردن بر، تغییر دادن، متاثر کردن، وانمود کردن، دوست داشتن، تمایل داشتن، تظاهر کردن به سایر معانی: تحت تاثیر قرار دادن، اثر کردن، (مهجور) تمایل، ترجیح، ترجیح دادن، عادت (به پوشیدن) دا ...
مطابق، مساوی، یکسان، مشابه، شبیه، همانند، مانند، یکجور، مانندهم، متشابه، عینا مساوی و مرتبط با یکدیگر، بتساوی سایر معانی: مثل هم، شبیه به هم، همسان، شکل هم، به تساوی، به یک نحو، به طور همانن ...
متحد، پیوسته، منسوب سایر معانی: هم پیمان، هم عهد، مربوط، یکپارچه، متفق، آوسته، خویش، هم خانواده، از یک خانواده، وابسته، (با a بزرگ) وابسته به متفقین یا متحدان (به ویژه امریکا و انگلیس) ...
قیاس کردن، تشبیه کردن سایر معانی: از راه فراسنجی (قیاس) استدلال وبیان کردن، فراسنج کردن، همسنجیدن [ریاضیات] قیاس کردن