کوزه ی سفالین، بستو، بستکolla( podrida)یکجور اش سبزى دار در اسپانى، اش درهم برهم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سنگ معدن، سنگ دارای فلز سایر معانی: (سنگ و خاک فلزدار) کانه، خاک معدن، کانسنگ [شیمی] (سنگ و خاک فلزدار) کانه، سنگ معدن، خاک معدن، کانسنگ [عمران و معماری] سنگ معدن - سنگ معدنی - کانی - کانه [ ...
بیرون، خارج از منزل، در هوای ازاد سایر معانی: به سوی بیرون، به خارج، در بیرون ساختمان، در هوای آزاد، بیرون شهر، دشت و صحرا، دامن طبیعت
کمی، اندک، کمیابی، مقدار کم، قلت، عدد کم سایر معانی: اندکی، کمینگی، ندرت، کمبود، کمداشت، معدود
تنگ چشمی، خست، خسیسی
فقر، تنگدستی، احتیاج، نیازمندی زیاد سایر معانی: تهیدستی، فقر و فاقه، مسکنت، بی چیزی، خست
غیر طبیعی، مافوق طبیعی سایر معانی: فوق العاده، استثنایی، ابر روال، غیر عادی
سد، بارو، استحکامات، دارای استحکامات کردن، برج و بارو ساختن سایر معانی: خاکریز (دفاعی)، کندک (خندق)، برج و بارو [زمین شناسی] خاکریز، بارو - در آتشفشان شناسی، به یک نهشته هلالی یا حلقه مانند ...
واقع بین، تحقق گرای، راستین گرای سایر معانی: realist واقع بین [ریاضیات] راستین گرا، واقع گرایانه
الهام، اشکار سازی، افشاء، فاش سازی، وحی سایر معانی: آشکار سازی، هویدا سازی، نمایان سازی، (الهیات) وحی، الهام الهی، مکاشفه، اشراق، کشف و شهود، تجلی (خواسته ی خداوند)، تجلی گری، رازگشایی، افشا ...
تخته سنگ، سنگ، صخره، تکان، تخته سنگ یا صخره، سنگ خاره، جنبش، جنباندن، تکان نوسانی دادن سایر معانی: پاره سنگ، قلوه سنگ، سنگ پاره، (هرچیز محکم و صخره مانند) پایه، پناه، (معمولا جمع) تباهی، ناب ...
کمی، کمیاب