معنی

تخته سنگ، سنگ، صخره، تکان، تخته سنگ یا صخره، سنگ خاره، جنبش، جنباندن، تکان نوسانی دادن
سایر معانی: پاره سنگ، قلوه سنگ، سنگ پاره، (هرچیز محکم و صخره مانند) پایه، پناه، (معمولا جمع) تباهی، نابودی، سبب تباهی، تباهگر، (انگلیس) رجوع شود به: rock candy، (خودمانی) الماس، جواهر، (مثل گهواره یا صندلی تکانشی) پس و پیش رفتن، جنبیدن، بشولاندن، لاندن، تکان دادن، به لرزه درآوردن، لرزاندن، یکه خوردن، (کان طلا و غیره - شن یا ریگ را) در لاوک شستن، در لاوک جنباندن، مرتعش بودن، لرزیدن، لرزش، جنبانش، حرکت پس و پیش، حرکت جنبانشی، رجوع شود به: rock-and-roll، (موسیقی) راک، نوسان کردن
[عمران و معماری] سنگ - صخره
[مهندسی گاز] سنگ، تخته سنگ
[معدن] سنگ (عمومی)
[کوه نوردی] سنگ، صخره
[آب و خاک] صخره،سنگ

دیکشنری

سنگ
اسم
stone, rock, boulder, calculus, flagstoneسنگ
rock, cliff, roachصخره
shake, move, shock, jerk, movement, rockتکان
slate, boulder, rock, crag, slab, bowlderتخته سنگ
rockتخته سنگ یا صخره
rockسنگ خاره
movement, move, motion, cause, action, rockجنبش
فعل
rockتکان نوسانی دادن
bestir, rock, shake, wag, waggle, wigwagجنباندن

ترجمه آنلاین

سنگ

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.