rampart
معنی
سد، بارو، استحکامات، دارای استحکامات کردن، برج و بارو ساختن
سایر معانی: خاکریز (دفاعی)، کندک (خندق)، برج و بارو
[زمین شناسی] خاکریز، بارو - در آتشفشان شناسی، به یک نهشته هلالی یا حلقه مانند مواد آذرآواری به دور راس یک آتشفشان می گویند. - (در موضوع دریاچه) آب باره. -
سایر معانی: خاکریز (دفاعی)، کندک (خندق)، برج و بارو
[زمین شناسی] خاکریز، بارو - در آتشفشان شناسی، به یک نهشته هلالی یا حلقه مانند مواد آذرآواری به دور راس یک آتشفشان می گویند. - (در موضوع دریاچه) آب باره. -
دیکشنری
رمپ
اسم
rampart, fortification, battlement, bulwarkبارو
defense, rampart, work, defenceاستحکامات
dam, barrier, block, obstacle, wall, rampartسد
فعل
rampartبرج و بارو ساختن
fortify, rampartدارای استحکامات کردن
ترجمه آنلاین
بارو