انجام دادن سایر معانی: موجب شدن، باعث شدن، انگیزاندن، سبب شدن، ایجاد کردن، فراهم کردن، عملی کردن، صورت دادن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انجام
زن صفتی سایر معانی: زن گونگی، رفتار زنانه، زنسانی، زن خویی
[زمین شناسی] نوعی کانی - فرمول شیمیایی: BaCuSi4O10 - وجه تسمیه : از نام Dr. Herta S. Effenberger اتریشی
(ترکی ولی از ریشه ی یونانی) افندی، آقا
وابران، بیرون بر، وابر، رگ بیرون بر سایر معانی: (کالبدشناسی - تنکردشناسی - آنچه که از مرکز به اطراف می برد به ویژه عصبی که انگیزانه را از مرکز عصبی یا مغزی به اندام می رساند، در برابر: آوران ...
جوش زدن، گازدار کردن سایر معانی: (مانند نوشابه های گاز دار) جوشیدن، کف کردن و گاز دادن، قل قل کردن، (آبگونه) حباب کردن، گازدار کردن مشروبات وغیره
جوشش [شیمی] تشکیل حباب از محلول یک عنصر یا ترکیب شیمیایی در نتیجۀ گسیل گاز، بدون استفاده از گرما
واژههای مصوب فرهنگستان
موثر، سریع الاثر سایر معانی: (دارای تاثیر دلخواه) ثمربخش، سودآور، نتیجه بخش، مفید
بطورموثریاسودمند
تاثیر، اثر، درجه تاثیر سایر معانی: (تاثیر دلخواه) اثر، فایده، ثمربخشی، سودمندی [بهداشت] سودمندی - کارآمدی
اقامتگاه آشپزخانهدار [گردشگری و جهانگردی] اقامتگاهی که امکانات پختوپز در داخل اتاقهای آن موجود است