(امریکا) فرقه ی دانکرز (مردم آلمانی نژاد از فرقه ی باپتیست که مخالف خدمت نظام و سوگند ادا کردن هستند) (dunkards هم می گویند)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرساز، درساز، شیرچه سایر معانی: (شخص یا دستگاه که میخ یا چکش و غیره را دارای سر می کند) سرگذار، سرچسبان، ماشین خوشه چین (که خوشه ی گندم و غیره را می برد و در تراکتور بار می کند)، شیرجه، افتا ...
شیرجه، غوطه، سقوط سنگین، گودال عمیق، سرازیری تند، شیب تند پیدا کردن، غوطه دادن، غوطه ور ساختن، فرو بردن، شیرجه رفتن، غوطه زدن، غوطهور شدن سایر معانی: (ناگهان در آب یا سوراخ و غیره) فرو کردن، ...
میگسار، خیس خوری، خیس خوردن، رسوخ کردن، در اب فرو بردن، بوسیله مایع اشباع شدن، خیساندن، غوطه دادن، غوطه ور ساختن، خیس کردن سایر معانی: (کاملا) خیس کردن، تر کردن، آغاردن، ژفیدن، خیسیدن، آبروت ...
ابگوشت، ترید، خیس خوردن، جذب کردن، خیساندن سایر معانی: ترید (یا تلیت) کردن، (معمولا با: -up آبگونه را) در آشامیدن، پاک کردن، رشوه، باج سبیل، وسیله ی استمالت یا دلجویی، نان ترید (یا تلیت) شده ...
مخفی کردن، غوطه ور ساختن سایر معانی: رجوع شود به: submerge، دراب فرو بردن، زیراب کردن، غوطه دادن، دراب فرو رفتن