[زمین شناسی] توده باد آورده ،توده یخ آب آورده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شناور، در حرکت سایر معانی: بر روی آب، سیل زده، آب گرفته، شایع، زبانزد، پابرجا، برقرار، روی پای خود، بر عرشه ی کشتی، در دریا، سرگردان، دستخوش امواج
قایق رانی سایر معانی: قایق سواری، پاروزنی
پرواز، مسافرت هوایی، پرواز کننده، بال و پر زن، بسرعت گذرنده، سریع السیر، پردار، قابل پرواز سایر معانی: تند، سریع، پرواز مانند، کوتاه و پرشتاب، سرپایی، اضطراری، تندواکنشی، ضربتی، تندکنشی، پرن ...
علوم مهندسى : بى بارى
پرانتز، جمله معترضه، کمانک، دو هلال سایر معانی: کمانک (دو کمانک)، هلال (هلالین)، جمله ی معترضه
ولگرد، خزپوش، بیکاره، طفیلی، دربدر، خانه بدوش، خانه بدوش، بی کاره، ولگردی کردن سایر معانی: سرگردان، آواره، عیار، دوره گرد، رذل