چرت، چرت زدن سایر معانی: چرت زدن (معمولا با: away)، پینگی زدن، به خواب کوتاه یا پراضطراب فرورفتن، نیمه خواب بودن، و سن، خواب کوتاه یا سطحی، پینکی، چرت زدن باoff [کاراته] دوزو - خواهش کردن . ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ذختران بسیار
بسیاربارها، چندین بار
دوازدهم، دوازدهمین، یک دوازدهم
(امریکا - عامیانه) ارزان، فراوان و ارزان، کم ارزش
عمران : بولدوزر
معمارى : راننده بولدوزر
سیزده، سیزده عدد سایر معانی: دوجین سیزده تایی، دوجین بزرگ، سیزده عدد که یکی بیش از دوجین است
[خاک شناسی] غیراشباع
غم افزا، در معرض باد سرد، بی حفاظ سایر معانی: در معرض باد و سرما، بی درخت، سرد و سوزآور، شدید و ناخوشایند، بی نوید، دلگیر، جانفرسا، (جانورشناسی) کپور سفید (جنس alburnus - بومی اروپا - فلس ها ...
پهلوان پنبه، گوشت، قلدر، گردن کلفت، قلدری کردن، تحکیم کردن سایر معانی: زورگو، ضعیف کش، قلچماق، زورگویی کردن، ظلم و جور کردن، گردن کلفتی کردن، (انگلیس - محلی) همدم، همراه، (قدیمی) جاکش، (قدیم ...
چرت کوتاه، خواب سبک وکوتاه، چرت زدن سایر معانی: خواب کوتاه، چرت، قیلوله، چاشتخواب، خواب نیمروز، چرت روی صندلی