bully
معنی
پهلوان پنبه، گوشت، قلدر، گردن کلفت، قلدری کردن، تحکیم کردن
سایر معانی: زورگو، ضعیف کش، قلچماق، زورگویی کردن، ظلم و جور کردن، گردن کلفتی کردن، (انگلیس - محلی) همدم، همراه، (قدیمی) جاکش، (قدیمی) آدمکش مزدور، (قدیمی) آدم شریف، مرد خوب، شاد و خرم، سرزنده، (امریکا - عامیانه) عالی، خیلی خوب، گوشت گاو قوطی شده، گوشت گاو پخته و نمک زده، کنسرو گوشت گاو
سایر معانی: زورگو، ضعیف کش، قلچماق، زورگویی کردن، ظلم و جور کردن، گردن کلفتی کردن، (انگلیس - محلی) همدم، همراه، (قدیمی) جاکش، (قدیمی) آدمکش مزدور، (قدیمی) آدم شریف، مرد خوب، شاد و خرم، سرزنده، (امریکا - عامیانه) عالی، خیلی خوب، گوشت گاو قوطی شده، گوشت گاو پخته و نمک زده، کنسرو گوشت گاو
دیکشنری
گردن کلفت
اسم
bully, racketeerقلدر
bully, bravadoپهلوان پنبه
bully, thug, ruffian, hoodlum, dumpy, roughneckگردن کلفت
meat, meat, flesh, bully, brawn, viandگوشت
فعل
bully, hector, strong-armقلدری کردن
bully, prestress, strengthenتحکیم کردن
ترجمه آنلاین
قلدر
مترادف
annoyer ، antagonizer ، browbeater ، bulldozer ، coercer ، harrier ، hector ، insolent ، intimidator ، oppressor ، persecutor ، pest ، rascal ، rowdy ، ruffian ، tease ، tormenter ، tough