bleak
معنی
غم افزا، در معرض باد سرد، بی حفاظ
سایر معانی: در معرض باد و سرما، بی درخت، سرد و سوزآور، شدید و ناخوشایند، بی نوید، دلگیر، جانفرسا، (جانورشناسی) کپور سفید (جنس alburnus - بومی اروپا - فلس های نقره فام آن در ساختن مروارید مصنوعی کاربرد دارد)، درمعر بادسرد، متروک
سایر معانی: در معرض باد و سرما، بی درخت، سرد و سوزآور، شدید و ناخوشایند، بی نوید، دلگیر، جانفرسا، (جانورشناسی) کپور سفید (جنس alburnus - بومی اروپا - فلس های نقره فام آن در ساختن مروارید مصنوعی کاربرد دارد)، درمعر بادسرد، متروک
دیکشنری
دلتنگ
صفت
bleak, oppressive, depressive, gloomyغم افزا
bleakدر معرض باد سرد
bleak, shelterlessبی حفاظ
ترجمه آنلاین
تاریک
مترادف
austere ، bare ، blank ، blighted ، bombed ، bulldozed ، burned ، chilly ، cleared ، cold ، deforested ، desert ، deserted ، desolate ، dreary ، exposed ، flat ، gaunt ، grim ، open ، raw ، scorched ، stripped ، unpopulated ، unsheltered ، weather beaten ، wild ، windswept