سخت، لجوج سایر معانی: اخمو، بداخم، عبوس، ترشرو، (اسکاتلند) سرسخت، خیره سر، سرسخت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خلوص، رک گویی سایر معانی: candor سفیدی، صفا
گشتهبو [علوم و فنّاوری غذا] بویی غیر از بوی طبیعی مادۀ غذایی که معمولا براثر تغییرات نامطلوب و فساد در آن ایجاد میشود
واژههای مصوب فرهنگستان
(سربازان اهل کشور کرواسی که در قرن 18 در ارتش اتریش خدمت می کردند و به شقاوت شهره بودند) پاندور
فره، شکوه و جلال سایر معانی: (انگلیس) رجوع شود به: splendor، splendor : شکوه وجلال، زرق وبرق
نغمه سرای سیار سایر معانی: (فرانسه و ایتالیا و اسپانیا در سده های 11 تا 13)، شاعر بزمی، نغمه سرا، شاعر بزمی ونوازنده دوره گرد قرون 11 الی 31 فرانسه
بد خلق، چموش، بد اخم سایر معانی: کج خلق، دعوایی، زود خشم، تندخو، گهگیر، ناتو، بد قلق
تند، سخت، خشن، پوسته مانند سایر معانی: بد خلق، بد ادا، ترشرو، دارای زخم زبان، پوسته دار، پوسته زا، رویه ای
ناهنجار، درشت، ترشرو، بد خلق، خشن، گرفته، دارای ساختمان خشن و زمخت سایر معانی: گستاخ، پررو، حاضرجواب، رک و بی ادب، تند
موچینی سایر معانی: سلمانی، اصلاح موی سر، مد آرایش مو
دشمن، عدو، ضد، ضد، متخاصم، خصومت امیز سایر معانی: وابسته به دشمن، ناوردی، خصم، پرکینه، غیر دوستانه، خصمانه، دشمنانه، خصومت آمیز، کین آمیز، کین توز، مخالف، کیاگن، ناسازگار، (بازرگانی و مالیه) ...
ترشرو، بد اخلاق، بد خلق، عبوس، اخمو سایر معانی: دمدمی، متلون، ویری، (خلق و خو) متغیر، دگرواره، زودخشم، زود انگیخته، گرفته، بی دل و دماغ، بی حوصله