معنی

سخت، لجوج
سایر معانی: اخمو، بداخم، عبوس، ترشرو، (اسکاتلند) سرسخت، خیره سر، سرسخت

دیکشنری

دلم برات تنگ شده
صفت
stubborn, obstinate, dour, opinionated, dogged, obdurateلجوج
hard, difficult, tough, strict, rigid, dourسخت

ترجمه آنلاین

دورو

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.