انقیاد، جلد، شیرازه، صاحفی، اجباری، الزام اور سایر معانی: بست، (هر چیزی که ببندد یا وصل کند) بند، باندپیچی (زخم و غیره)، (خیاطی - روبان یا نواری که برای استحکام بیشتر بر حاشیه یا سجاف یا درز ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فنا ناپذیر، از میان نرفتنی، نابود نشدنی سایر معانی: ویران نکردنی (یا نشدنی)، تباهی ناپذیر، خراب نشدنی، نابود نشدنی (یا نکردنی) [برق و الکترونیک] فناناپذیر، ناویرانگر [ریاضیات] فنا ناپذیر، تخ ...
پایا، بادوام، ثابت، دیرپای، خالد، ماندنی، پاینده سایر معانی: پر دوام، پایسته، دیرند، ماندگار، پایدار، همیشگی، نوعی پارچه ی با دوام (که در ساختن کفش و کیف کاربرد دارد)
محلول، حل شدنی، قابل حل، حل پذیر سایر معانی: (در آبگونه) حل شدنی، واگشاپذیر [شیمی] انحلال پذیر، حل پذیر [مهندسی گاز] قابل حل، حل شدنی [نساجی] قابل حل - محلول [ریاضیات] قابل حل، حل پذیر، حل ش ...