معنی

محلول، حل شدنی، قابل حل، حل پذیر
سایر معانی: (در آبگونه) حل شدنی، واگشاپذیر
[شیمی] انحلال پذیر، حل پذیر
[مهندسی گاز] قابل حل، حل شدنی
[نساجی] قابل حل - محلول
[ریاضیات] قابل حل، حل پذیر، حل شدنی
[پلیمر] انحلال پذیر، حل پذیر

دیکشنری

محلول است
صفت
soluble, dissolved, solvableمحلول
soluble, solvable, dissolubleقابل حل
soluble, dissolvable, solvable, dissolubleحل شدنی
soluble, solvable, miscibleحل پذیر

ترجمه آنلاین

محلول

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.