رجوع شود به: water glass [شیمی] سدیم سیلیکات، شیشه مایع
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] گروه قابل حل
[نساجی] رنگینه فلزی محلول
روغن حلپذیر [مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] نامیزهای پایدار از آب و روغن با غلظت بالا که در عملیات فلزکاری برای روانسازی و خنکسازی و ممانعت از خوردگی به کار ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[خودرو] روغن حل شده [نساجی] روغن محلول
[نفت] سنگ محلول
[خاک شناسی] درصدسدیم انحلال پذیر
[خاک شناسی] فسفرانحلال پذیر در سیترات
چربی در اب حل نمیشود
(قابل حل در روغن ها یا چربی ها یا مواد محلل چربی ها) گشودپذیر در روغن، قابل حل در چربی، محلول در حلال های چربی
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.