[شیمی] فاز رقیق
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رقیق کننده سایر معانی: رقیق کننده
[حسابداری] سود تقلیل یافته هر سهم
دستکاری شده، تقلبی (در مورد خوردنی ها)، جازده، قلابی، قلب
افشانده، منتشر شده، افشاندن، منتشر کردن، پخش کردن، پراکنده کردن سایر معانی: پراکندن، (به هر سو) پاشیدن، اشاعه کردن، نشت کردن، (فیزیک) پخشیدن، پخش کردن یا شدن، (غیر متراکم یا غیر متمرکز) پراک ...
کثیف، نا درست، ناصاف، چرک، ژیژ، ناپاک، ناخالص سایر معانی: نجس، نانجیب، بی عفت، آلوده دامن، گنهکار، هرزه، غش دار، (سخن و نگارش - پر از اشتباهات لغوی و دستوری) ناسره، ناناب [برق و الکترونیک] ن ...
خرد کردن، کاستن، خرد ساختن، کم کردن، تقلیل دادن، تنزل دادن، مطیع کردن، ساده کردن، استحاله کردن سایر معانی: کاهش دادن، پایین آوردن، کاهیدن، کاهاندن، ویدا کردن، کاست کردن، از قیمت کاستن، ارزان ...
خالص، مخلوط نشده، بدون مواد خارجی سایر معانی: خالص، مخلوط نشده، بدون مواد خارجی
ناپاک، کثیف، پلید، شوخگن، ناپاکانه، به طور کثیف
ابدار، رقیق، ابی، تر، ابکی، پر اب، اشکبار سایر معانی: آبکی، پر آب، آب زیپو، اشک آلود، با گریه و زاری، واقع در آب، دریایی، ضعیف، کم قوه، سست، شل، شل و ول، کم رنگ، رنگ پریده، وابسته به یا همان ...