معنی

افشانده، منتشر شده، افشاندن، منتشر کردن، پخش کردن، پراکنده کردن
سایر معانی: پراکندن، (به هر سو) پاشیدن، اشاعه کردن، نشت کردن، (فیزیک) پخشیدن، پخش کردن یا شدن، (غیر متراکم یا غیر متمرکز) پراکنده، (فیزیک) پخشیده، ساطع، (سخن و نگارش) پر اطناب، پرطول و تفصیل، پرگو، پرحرف، روده دراز، دارای شهوت کلام، پخش شده
[کامپیوتر] بخش کردن ؛ پراکنده کردن - یک فیلتر عکس رنگی که رنگها را به طور اتفاقی بخش می کند. اگر درجه یپراکنده سازی را- به طور نسبی - بالا تنظیم کنید، یا فرایند فیلتر را تکرار کنید، تأثیر پذیری تصویر بیشتر می شود.
[صنایع غذایی] منتشر : ویژگی عارضه ای که در یک نقطه یا محل متمرکز باشد
[مهندسی گاز] پخش کردن، پراکندن
[نساجی] پراکندن - نفوذ دادن
[ریاضیات] پخش کردن، منتشر کردن، افشاندن
[آب و خاک] پخش، غیرمترمرکز، پخش کردن
[سینما] پخش نور

دیکشنری

توزیع
فعل
spread, distribute, diffuse, broadcast, scatter, strewپخش کردن
spray, scatter, exude, besprinkle, bestrew, diffuseافشاندن
publish, broadcast, disseminate, spread, diffuse, blazonمنتشر کردن
disperse, diffuse, intersperseپراکنده کردن
صفت
spread, diffuseمنتشر شده
sprayed, besprent, diffuseافشانده

ترجمه آنلاین

پراکنده

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.