[عمران و معماری] نمودار زمان-مکان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نمودار درختی [زبانشناسی] نموداری که ساخت سلسلهمراتبی واحدهای زبان بهویژه جمله را نشان میدهد
واژههای مصوب فرهنگستان
[کامپیوتر] نمودار درخت [ریاضیات] نمودار شجری، نمودار درختی
[عمران و معماری] ترسیمه تنش-کرنش واقعی
[زمین شناسی] نمودار تغییر ترکیب - یک نمودار دو گانه یا سه گانه که نشان دهنده روابط بین پارامترهای متعدد شیمیایی (مانند درصدهای اکسیدی، اعداد نیگلی و ضریبهای تفریق) سنگهای آذرین در یک ردیف یا ...
(ریاضی) نمودار ون، نمودار ون [کامپیوتر] نمودار ون [ریاضیات] نمودار ون، تصویر ون، شکل ون [آمار] نمودار ون
[ریاضیات] نمودار های ون و اویلر
قصد، خیال، زمینه، طرح، نقشه، تدبیر، طراح ریزی، تدبیر کردن، طرح کردن، قصد کردن، تخصیص دادن سایر معانی: نقشه ی چیزی را طرح کردن، انگاره کشی کردن، نقشه کشیدن، طرح و اجرا کردن (به ویژه امور هنری ...
توضیحی، روشنگر، بیانگر، شرحی سایر معانی: بیانی، توجیهی
(مصر باستان و غیره - جمع) هیروگلیف، خط تصویری، خط نقشی، وات (حرف الفبا) نقشی، وابسته به خط نقشی، نگاشته شده به خط نقشی، (از نظر فهم) دشوار، بغرنج، دیر فهمیدنی، رمزی، خط هیروگلیف
شرحی، تفسیری، ترجمهای سایر معانی: رجوع شود به: interpretive، interpretive تفسیری
شرحی، تفسیری، ترجمهای سایر معانی: تعبیری، توضیحی، سفرنگی، گزاره ای