جانشین مقصد [حملونقل هوایی] فرودگاه جانشین نشست در طرح پرواز که قبل از برخاستن هواپیما مشخص میشود
واژههای مصوب فرهنگستان
[کامپیوتر] فایل مقصد .
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[برق و الکترونیک] مسیر یابی با مقصدهای چندگانه
سرعت مبدأـ مقصد [حملونقل درونشهری - جادهای] سرعت متوسطی که یک مسافر از مبدأ تا مقصد دارد
تقدیر، سرنوشت، فلسفه جبری، جبر و تفویض سایر معانی: (الهیات) فلسفه ی جبری، (فلسفه ی calvin: پیشگزینی انسان ها توسط خدا برای بهشتی یا دوزخی بودن) فلسفه ی پیش گزینی، جبر وتفوی
سرگذشت، تقدیر، سرنوشت، فلک، ابشخور، نصیب و قسمت سایر معانی: قضا و قدر، قسمت، فرجام، عاقبت
اعتقاد به سرنوشت سایر معانی: اعتقاد به قضا و قدر، سرنوشت گرایی، سرنوشت باوری، جبریگری
تقدیر، بخش، بخت، سرنوشت، فلک، نصیب و قسمت، قضا و قدر، مقدر شدن، بسرنوشت شوم دچار کردن سایر معانی: قسمت، بوش، هرچیز اجتناب ناپذیر، فرجام، عاقبت، آخر و عاقبت، نتیجه غایی، سرانجام، مرگ، نابودی، ...
سرنوشت، قضا، روی دادن، اتفاق افتادن سایر معانی: بخت، قسمت، (قدیمی) رویداد (به ویژه ناگوار)، واقعه، (اتفاقا) روی دادن، رخ دادن، (انگلیس - محلی)، پوشاندن (با لحاف و غیره)، پوشش، بالا پوش ...
مکه، مکه معظمه سایر معانی: محل همایش شمار زیادی از مردم، (با m بزرگ) شهر مکه، کعبه ی آمال، جای دلخواه، mekka مکه
سامان، هدف، نشان، شبح، آماج، نشانگاه، تیر نشانه، هدفگرا، هدف گیری کردن سایر معانی: برجاس، نشانه، آماجگاه، آماج کردن، به صورت هدف درآوردن [عمران و معماری] نقطه قرائت - نقطه برداشت - مقصد - هد ...
اطلاعات عمومی و کاربردی دربارۀ مقصد که پاسخگوی نیاز مسافران است [گردشگری و جهانگردی]