معنی

تقدیر، بخش، بخت، سرنوشت، فلک، نصیب و قسمت، قضا و قدر، مقدر شدن، بسرنوشت شوم دچار کردن
سایر معانی: قسمت، بوش، هرچیز اجتناب ناپذیر، فرجام، عاقبت، آخر و عاقبت، نتیجه غایی، سرانجام، مرگ، نابودی، فنا، اجل، (امروزه بیشتر به صورت فعل مجهول) مقدر کردن یا شدن، سرنوشت کردن، نصیبب وقسمت

دیکشنری

سرنوشت
اسم
fate, destiny, doom, karma, lot, destinationسرنوشت
appreciation, destiny, fate, commendation, predestination, dispensationتقدیر
fate, fortuityقضا و قدر
fortune, chance, luck, fateبخت
destiny, fateنصیب و قسمت
heaven, sphere, sky, firmament, felucca, fateفلک
section, part, sector, department, segment, fateبخش
فعل
fate, fortuneمقدر شدن
fateبسرنوشت شوم دچار کردن

ترجمه آنلاین

سرنوشت

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.