وکالت، نمایندگی، هیات نمایندگان سایر معانی: گروه نمایندگان، هیئت نمایندگی، سپارش، گزینش (به نمایندگی)، محول سازی، واگذاری، تفویض (اختیار و غیره) [حقوق] نمایندگی، هیأت نمایندگی، اعزام نماینده ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قرارداد، انجمن، مجمع، هم ایش، پیمان نامه، هم ایی سایر معانی: اجلاس، کنگره، گردهمایی، نشست، چپیره، جلسه، میثاق، پیمان، توافقنامه، سنت، عرف، رسم، (جمع) آداب و رسوم، رسم هنری، قاعده ی ادبی، (ام ...
نمایندگی، نماینده، نمایش، تمثال، ارائه، نیابت سایر معانی: وکالت، نمونه، تصویر، عکس، تجسم، تنمندگری، تندیسگری، فرتور، بازنمایی، تصویرگری، تناوری، تن بخشی، وانمود، اظهار، بازنمود، تظاهر، هیئت ...
واگذاری مسئولیت تصمیمگیری به مقام زیردست [علوم سیاسی و روابط بینالملل]
واژههای مصوب فرهنگستان
هیئتی که نمایندگی دائم یک دولت در نزد یک سازمان بینالمللی است [علوم سیاسی و روابط بینالملل]