[حقوق] امانت نامه، سند رهن، سند تولیت، قرارداد امانی، وقف نامه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بصورت سند درنیامده، در سند قید نشده، سند تنظیم نشده
(حقوق) قباله ی ملک که دارای تضمین فروشنده ی ملک است [حقوق] سند مالکیتی که در آن انتقال دهنده بلامعارض بودن ملک را تضمین کند
خفت، خواری، سوء استعمال، توهین، فحش، پرخاش، تهمت، بد زبانی، بد دهانی، سب، فحش دادن، بد بکار بردن، بد استعمال کردن، سو استفاده کردن از، بدرفتاری کردن نسبت به، به زنی تجاوز کردن، ننگین کردن، ب ...
دست یابی، انجام، موفقیت، پیروزی، کار بزرگ سایر معانی: پیشرفت، نیل، حصول، کامیابی، دست آورد، تحقق
بی حرمتی، هتاکی، رودررویی، خفت، خوار کردن، اشکارا توهین کردن، روبرو دشنام دادن سایر معانی: توهین کردن، (عمدا) رنجاندن، تحقیر کردن، خوار و خفیف کردن، خوار سازی، آبروریزی، اهانت، جلو (کسی) ایس ...
حرکت، رفتار، وضع، سلوک، اخلاق، طرز رفتار، مشی سایر معانی: behavio(u)rروانشناسى : رفتاررفتار، کردار، (واکنش هر چیز نسبت به محیط خود) کنش، عمل، کارکرد [عمران و معماری] رفتار - حالت - عمل [بهدا ...
خط، مزایا، فرمان، اجازه نامه، منشور، امتیاز، دربست کرایه دادن، پروانه دادن، امتیازنامه صادر کردن سایر معانی: امتیازنامه، بیله، بیلک، اساسنامه (انجمن ها و شهرداری های مستقل و غیره)، امتیاز نا ...
پیمان، موافقت، عهد، عهد نامه، میثاق بستن، پیمان بستن سایر معانی: (معمولا به صورت کتبی و به همراه مراسم و تعهدات اخلاقی یا مذهبی) عهد، میثاق، شرط، بیعت، تعهد اعضای کلیسا مبنی بر پیروی و دفاع ...
گناه، جرم، جنایت، بزه، تبه کاری، تقصیر، بدکاری سایر معانی: بزهکاری، فژاکن، لغزش (اخلاقی)، (عامیانه) قابل تاسف، دریغ آمیز، جای تاسف [حقوق] جنایت، جرم، تبهکاری
دو بهم زنی سایر معانی: مسخره بازی، الم شنگه، شیطنت، ناقلاگری، تخسی، عمل شیطانی، فتنه، فتنه انگیزی
سند، مدرک، تمسک، دستاویز سایر معانی: دست آویز، یافتگان، بنچاک، سند ارائه دادن، سنددار کردن، با مدرک اثبات کردن، (کتاب و رساله و غیره - با رجوع به منابع و مراجع مختلف ادعای خود را) به اثبات ر ...