جوشاندن، عصارهگیری سایر معانی: جوشانده، فروجوشانده، پخت [پلیمر] جوشاندن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قهوه، درخت قهوه سایر معانی: (گیاه شناسی) بته ی قهوه (جنس coffea از خانواده ی madder)، دانه های قرمز رنگ این گیاه که پس از بودادن و آرد شدن تبدیل به قهوه می شود (coffee beans هم می گویند)، مه ...
خلاصه، زبده، عصاره، شیره، عصارهگرفتن، استخراج کردن، اقتباس کردن، بیرون کشیدن سایر معانی: (با کوشش) بیرون کشیدن، درآوردن، (دندان و غیره) کشیدن، کندن، برکندن، (از خاک معدنی فلز گرفتن) استخراج ...
نوشابه، مشروب، مشروب الکلی، مشروب خوردن یاخوراندن، با روغن پوشاندن، مایع زدن، مشروب زدن به، چرب کردن سایر معانی: شهد، عصاره، افشره، نوشابه ی الکلی (به ویژه اگر از راه تقطیر درست شده باشد نه ...
محلولی دارویی که از جوشاندن گیاهان دارویی در آب و صاف کردن محلول به دست میآید [گیاهان دارویی]
واژههای مصوب فرهنگستان