[برق و الکترونیک] تقسیم در زمان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نا بودی سایر معانی: نابودی [شیمی] نابودی [ریاضیات] صفر سازی، باطل سازی، فنا، نیستی
نا بودی، براندازی، دفع افات سایر معانی: براندازی، نابودی، دفع افات [زمین شناسی] نابودی،انهدام ناپدید شدن محلی یا حتی ناحیه ای یک گونه که در مناطق دیگر هنوز وجود دارد، در نتیجه تغییرات شرایط ...
خاموش سازی، فرونشانی، نابودسازی، محو
قتل عام، کشتار دستهجمعی سایر معانی: کشتار طبق برنامه برای براندازی ملت یا نژادی، نسل کشی، نژاد براندازی، پاکسازی نژادی
خون ریزی، کشتار، قتل عام کردن سایر معانی: کشتار همگانی، همه کشی، قتل عام، شکست قاطع (به ویژه در مسابقه)، سخت شکست دادن، سخت آسیب رساندن، صدمه ی شدید زدن، کشتار همگانی کردن، همه کشی کردن، کشت ...