شخصا، به تنهایی، بویژه، مخصوصا، بشکل عجیب وغریب
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شگفتی، اعجوبه، چیز غیر عادی، بسیار زیرک سایر معانی: نابغه، چمراس، فرهمند، هرچیز معجزه آسا یا شگفت انگیز، (جمع) عجایب [کامپیوتر] اعجوبه، پرادیجی - سرویس قابل دسترس و آماده برای کاربران کامپیو ...
توجه، نظر، سلام، مراعات، بابت، ملاحظه، درود، احترام، نگاه، رعایت، باره، اعتناء کردن به، نگریستن، نگاه کردن، ملاحظه کردن سایر معانی: نگاه ثابت، نگاه خیره، (نگاه) زل زل، عزت، عطف، راجع (به)، د ...
خیلی خوب، عالی، قابل توجه، جالب توجه سایر معانی: چشمگیر، دید انگیز، استثنایی، مگری، فوق العاده، ابرروال
بی حسی سایر معانی: بیحسی
غیر عادی، خل، بیگانه، خارجی، غریب، عجیب، عجب، اجنبی، نا معلوم، غریبه، نا شناس، نااشنا سایر معانی: بیواره، شگفت، شگرف، شگفت انگیز، عجیب و غریب، افد، برون مرزی، تازه، ناآشنا، نامانوس، تودار، خ ...
بیگانه، نا شناس، نا شناخت، ناشناخته، نااشنا سایر معانی: ناآشنا، غریبه، نابلد، عجیب، نااشنایی