regard
معنی
توجه، نظر، سلام، مراعات، بابت، ملاحظه، درود، احترام، نگاه، رعایت، باره، اعتناء کردن به، نگریستن، نگاه کردن، ملاحظه کردن
سایر معانی: نگاه ثابت، نگاه خیره، (نگاه) زل زل، عزت، عطف، راجع (به)، در مورد، (در)باره، (جمع) سلام رسانی، ارادت، (به کسی یا چیزی) خیره شدن، زل زل نگاه کردن، (با دقت) نگاه کردن، به حساب آوردن، به شمار آوردن، احترام قائل شدن، مورد ملاحظه قرار دادن، تلقی کردن، مربوط بودن، سر و کار داشتن، (مهجور) قیافه، ظاهر، توجه کردن، (مهجور) اهمیت دادن، اعتنا کردن به، راجع بودن به، وابسته بودن به
[ریاضیات] در نظر گرفتن، مورد توجه قرار دادن، با توجه به این که
سایر معانی: نگاه ثابت، نگاه خیره، (نگاه) زل زل، عزت، عطف، راجع (به)، در مورد، (در)باره، (جمع) سلام رسانی، ارادت، (به کسی یا چیزی) خیره شدن، زل زل نگاه کردن، (با دقت) نگاه کردن، به حساب آوردن، به شمار آوردن، احترام قائل شدن، مورد ملاحظه قرار دادن، تلقی کردن، مربوط بودن، سر و کار داشتن، (مهجور) قیافه، ظاهر، توجه کردن، (مهجور) اهمیت دادن، اعتنا کردن به، راجع بودن به، وابسته بودن به
[ریاضیات] در نظر گرفتن، مورد توجه قرار دادن، با توجه به این که
دیکشنری
توجه
اسم
attention, consideration, regard, care, notice, heedتوجه
opinion, view, look, regard, viewpoint, sightنظر
respect, honor, regard, tribute, reverence, respectabilityاحترام
regardباره
consideration, regard, observation, remark, prudence, reservationملاحظه
observance, observation, regard, heedرعایت
regard, behalf, concernبابت
look, glance, regard, gander, kenningنگاه
greeting, salute, salutation, salaam, hail, regardسلام
observance, consideration, regard, heed, assistanceمراعات
greeting, salute, hail, salutation, compliment, regardدرود
فعل
look, regard, glanceنگریستن
consider, remark, heed, note, notice, regardملاحظه کردن
heed, mind, regardاعتناء کردن به
look up, look, see, eye, regardنگاه کردن
ترجمه آنلاین
توجه
مترادف
care ، carefulness ، cognizance ، concern ، consciousness ، curiosity ، gaze ، glance ، heed ، interest ، interestedness ، mark ، mind ، note ، notice ، observance ، observation ، once over ، remark ، scrutiny ، stare ، view