[نفت] آزمایش فشار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[معدن] سنگشکن دوج (خردایش)
[عمران و معماری] خرد کن نهایی
[زمین شناسی] سنگ فلینتی خورد شده، اولترامیلونیت.
[معدن] سنگشکن ثانویه (خردایش)
[عمران و معماری] سنگشکن یک استوانه ای [زمین شناسی] سنگ شکن استوانهای منفرد - این سنگ شکن از یک استوانه دندانه دار و فک ثابت کهموادبین آنها خرد می شود تشکیل شده است. از این سنگ شکن در گذشته ب ...
اثبات، بحی، استدلال، برهان، مباحثه، مشاجره، نشانوند، مناظره، یک سلسله دلایل قابل قبول سایر معانی: دلیل، علت، چرایی، بحث، اقامه ی دلیل، جدل، محاجه، بگومگو، دعوا، خلاصه ی موضوع، چکیده ی داستان ...
شاق، غم انگیز، سنگین، گرانبار، ناگوار سایر معانی: پربار، کمرشکن، پرمسئولیت، مزاحم، خسته کننده، نگران کننده، خطیر، ظالمانه
تسلیم کردن، تسخیر کردن، فتح کردن، مغلوب کردن، پیروزی یافتن بر، غالب امدن، ستاندن سایر معانی: (در اثر جنگ و پیروزی) به دست آوردن، گشودن، دست یافتن بر، شکست دادن، چیره شدن، غلبه کردن، پیروز شد ...
شلوق ,پرچمعیت
فرو ریختن سایر معانی: فرو پاشیدن، تکه تکه شدن، به قطعات کوچکتر تبدیل شدن یا کردن، (انگلیس - خوراک پزی) پای داغ، خرد شدن [نساجی] خرد کردن
شکست خورده سایر معانی: شکست دادن، هزیمت، مغلوب ساختن شکست، از شکل افتاده گی، بی قوارگی