argument
/ˈɑːrɡjəmənt/

معنی

اثبات، بحی، استدلال، برهان، مباحثه، مشاجره، نشانوند، مناظره، یک سلسله دلایل قابل قبول
سایر معانی: دلیل، علت، چرایی، بحث، اقامه ی دلیل، جدل، محاجه، بگومگو، دعوا، خلاصه ی موضوع، چکیده ی داستان، (ریاضی) شناسه، آوند (عدد مختلط)، (در اصل) اثبات، مدرک، (مهجور) موضوع
[شیمی] شناسه، متغیر مستقل
[کامپیوتر] استدلال .
[برق و الکترونیک] آرگومان، شناسه
[حقوق] استدلال، دلیل، بحث
[ریاضیات] آوند، برهان، مستند، زاویه ی هادی، دلیل، متغیر، استدلال، اثبات، بحث، شناسه، آرگومان
[آمار] شناسه

دیکشنری

بحث و جدل
اسم
argument, reasoning, argumentation, logic, thought, ratiocinationاستدلال
argument, proof, logicبرهان
proof, proving, demonstration, show, affirmation, argumentاثبات
debate, discussion, discourse, argument, controversy, contentionمباحثه
contention, dispute, argument, controversy, scuffle, contestمشاجره
argumentنشانوند
debate, discussion, argument, disputation, dispute, argumentationمناظره
discussion, quarrel, altercation, argument, argumentation, brabbleبحی
argumentیک سلسله دلایل قابل قبول

ترجمه آنلاین

استدلال

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.