conquer
معنی
تسلیم کردن، تسخیر کردن، فتح کردن، مغلوب کردن، پیروزی یافتن بر، غالب امدن، ستاندن
سایر معانی: (در اثر جنگ و پیروزی) به دست آوردن، گشودن، دست یافتن بر، شکست دادن، چیره شدن، غلبه کردن، پیروز شدن بر، استیلا یافتن
سایر معانی: (در اثر جنگ و پیروزی) به دست آوردن، گشودن، دست یافتن بر، شکست دادن، چیره شدن، غلبه کردن، پیروز شدن بر، استیلا یافتن
دیکشنری
تسخیر
فعل
conquer, gain, import, winتسخیر کردن
conquer, winفتح کردن
conquer, overbear, lickمغلوب کردن
submit, give up, cede, hand over, subjugate, conquerتسلیم کردن
conquerپیروزی یافتن بر
overcome, conquer, have the upper hand, prevail, triumph, vanquishغالب امدن
take, conquer, receiveستاندن
ترجمه آنلاین
تسخیر کند
مترادف
beat ، bring to knees ، checkmate ، circumvent ، clobber ، control ، cream ، crush ، discomfit ، drub ، foil ، frustrate ، get the better of ، humble ، lick ، master ، outwit ، overmaster ، overpower ، override ، overthrow ، prevail ، quell ، reduce ، rout ، shut down ، subdue ، subjugate ، succeed ، surmount ، throw ، thwart ، total ، trample underfoot ، trash ، triumph ، vanquish ، whip ، wipe off map ، worst ، zap