ولی عهد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نوک بلند
(دندان پزشکی: روکش دندان به رنگ خود دندان) روکش سفید، روکش عاجی
پیستون سرکج [قطعات و اجزای خودرو] پیستونی که برای بهبود جریان مخلوط سوخت و هوا و افزایش تراکم موتور تاج آن شیبدار ساخته میشود ...
واژههای مصوب فرهنگستان
محفظۀ احتراق تاجپیستونی [قطعات و اجزای خودرو] محفظۀ احتراقی که در تاج پیستون موتورهایی شکل میگیرد که سرسیلندر آنها تخت باشد
رجوع شود به: corona australis، australis corona : نج، اکلیل جنوبی
[نفت] تاج مته ی پله یی
خلع کردن یا شدن، بی تاج و تخت کردن سایر معانی: بی تاج و تخت کردن، خلع کردن یا شدن
چنبره، قلمرو، دایره، مدار، محیط دایره، چنبر، محفل، دور، حوزه، طوق، احاطه کردن، دور زدن، مدور ساختن، دور گرفتن سایر معانی: پرگر، برهون، پرهون، گردی، گردک، حلقه ی دوستان (و غیره)، جرگه، آویژگا ...
اوج، قله، راس، منتها درجه، باوج رسیدن سایر معانی: (ادبیات و معانی بیان) یک سلسله استعاره یا اندیشه و غیره که به ترتیب تصاعدی ردیف شده باشند (مثلا از کم اهمیت تر به پر اهمیت تر)، آخرین و مهمت ...
قاطع، متمسک شونده، قیچی کننده سایر معانی: انسان یا ابزاری که پرچ می کند، پرچ کار، استدلال یا نکته ای که پایان بخش است، استدلال قاطع
متمم، مکمل، تکمیل کننده یکدیگر سایر معانی: مکمل (یکدیگر)، تکمیلی، پرساز (complemental هم می گویند) [برق و الکترونیک] مکمل اصطلاحی در مورد مدارهای مجتمع که به مفهوم استفاده از عناصر با قطبیت ...