معشوقه، صیغه، رفیقه، متعه سایر معانی: (حقوق) هم خوابه (زنی که بدون ازدواج قانونی با مرد دیگری زندگی کند)، موله، همخوابه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
معشوقه، خانم، کدبانو، بانو، دلبر سایر معانی: رئیس خانه، خانه دار، (زن) مدیر، سرپرست، ارباب، صاحب، نماد زن یا شهبانو که در زمینه ای سرآمد است، خانم سرخانه، موله، جانان، دلدار، (m بزرگ - مهجور ...
یار، عاشق، معشوقه، رفیقه، فاسق، موله، مول سایر معانی: معشوق یا معشوقه (ی شخص زن دار یا شوهردار)