ساکت، تزلزل ناپذیر، ارام، خونسرد سایر معانی: آرام، تشویش ناپذیر، نگران نشدنی، ناهراس
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(آدم) معقول، راست بین، ترازخوی، متعادل، معقولانه، دارای قضاوت صحیح
جدی، ارام، ملایم، متین، موقر سایر معانی: آرام، بزرگ منش، نیک رفتار، والا، داروی مسکن دادن، (با داروی مسکن) آرام کردن، تسکین دهنده
صامت، گنگ، لال سایر معانی: نا قادر به تکلم، بی زبان، زبان بسته، وصف ناپذیر، ناگفتنی، (در اثر شگفتی یا ضربه و غیره) زبان بند (شده)، خاموش، عاجز از بیان، (موقتا) ساکت