speechless
معنی
صامت، گنگ، لال
سایر معانی: نا قادر به تکلم، بی زبان، زبان بسته، وصف ناپذیر، ناگفتنی، (در اثر شگفتی یا ضربه و غیره) زبان بند (شده)، خاموش، عاجز از بیان، (موقتا) ساکت
سایر معانی: نا قادر به تکلم، بی زبان، زبان بسته، وصف ناپذیر، ناگفتنی، (در اثر شگفتی یا ضربه و غیره) زبان بند (شده)، خاموش، عاجز از بیان، (موقتا) ساکت
دیکشنری
بی حرف
صفت
mute, dumb, speechlessلال
dumb, mute, speechless, inexpressive, incommensurable, tonguelessگنگ
silent, mute, consonantal, speechless, surdصامت
ترجمه آنلاین
بی زبان
مترادف
aghast ، amazed ، aphonic ، astounded ، buttoned up ، clammed up ، close mouthed ، cool as cucumber ، cool ، dazed ، dumb ، dumbfounded ، dumbstruck ، inarticulate ، mum ، mute ، not saying boo ، reserved ، shocked ، silent ، taciturn ، thunderstruck ، tight lipped ، tongue tied ، uncommunicative ، unflappable ، voiceless ، wordless