تشدید، نقض، تخلف سایر معانی: نق
دیکشنری انگلیسی به فارسی
contravention, n•1- زیرپاگذاری، نقض، سرپیچی، تخطی 2- مخالفت، رد کردن، نفی
رد، ضدیت، مخالفت، تضاد، تناقض، مغایرت، ضد گویی، خلاف گویی، عدمتناسب سایر معانی: تباین، تکذیب، انکار، آخشیج، محاجه، پادگویی، (شخص یا چیز) متناقض [برق و الکترونیک] تکذیب، نقض، تناقض گویی [نساج ...
شکستن، تخلف سایر معانی: عدول، قانون شکنی، سرپیچی (از قانون یا مقررات)، بزه، نقش [حقوق] قانون شکنی، تخلف، نقض، تعدی، قصور
تجاوز، گناه، خطا، تخلف، سر پیچی، عصیان سایر معانی: تخطی، فرا روی، معصیت، ترا رفت، ترا روی [زمین شناسی] پیشروی