contradiction
معنی
رد، ضدیت، مخالفت، تضاد، تناقض، مغایرت، ضد گویی، خلاف گویی، عدمتناسب
سایر معانی: تباین، تکذیب، انکار، آخشیج، محاجه، پادگویی، (شخص یا چیز) متناقض
[برق و الکترونیک] تکذیب، نقض، تناقض گویی
[نساجی] تناقض
[ریاضیات] گزاره ی همیشه نادرست، همیشه نادرست، تناقض، تضاد
[آمار] تناقض
سایر معانی: تباین، تکذیب، انکار، آخشیج، محاجه، پادگویی، (شخص یا چیز) متناقض
[برق و الکترونیک] تکذیب، نقض، تناقض گویی
[نساجی] تناقض
[ریاضیات] گزاره ی همیشه نادرست، همیشه نادرست، تناقض، تضاد
[آمار] تناقض
دیکشنری
تناقض
اسم
contradiction, inconsistency, incoherence, inconsistence, repugnance, antithesisتناقض
contradiction, conflict, contrast, opposition, polarization, antithesisتضاد
disagreement, conflict, contradiction, variance, otherness, repugnanceمغایرت
opposition, objection, disagreement, resistance, defiance, contradictionمخالفت
rejection, pass, refusal, denial, trace, contradictionرد
contradictionضد گویی
contradictionخلاف گویی
contradictionعدمتناسب
opposition, opposing, antagonism, hostility, enmity, contradictionضدیت
ترجمه آنلاین
تناقض
مترادف
bucking ، conflict ، confutation ، contravention ، defiance ، denial ، difference ، disagreement ، discrepancy ، dispute ، dissension ، gainsaying ، incongruity ، inconsistency ، negation ، opposite ، opposition
متضاد
OK ، acceptance ، agreement ، approval ، concession ، confirmation ، corroboration ، reconcilement ، verification