نتیجه بخش، بر ایند، پی ایند سایر معانی: پی آیند، نتیجه، پیامد، برآیند، ناشی از، متعاقب، منتج، (منطق) بخش دوم گزاره ی شرطی (بخش دوم این جمله: اگر بیایی موفق خواهی شد if you come, you will suc ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[معدن] رودخانههای عادی (زمین شناسی فیزیکی)
مهم، نتیجهای، دارای اهمیت سایر معانی: پی آیندی، منتجه، استنتاجی، استنباطی، پر اهمیت، کرامند، دارای عواقب، پربرایند
پیروی به ترتیب منطقی ,خودگیری ,غرور
مغرورانه ,بااهمیت دادن به خود,بطورنتیجه
بی نتیجه، نا درست، بی ربط، گسیخته، غیر معقول، غیر منطقی، فاقد ارتباط منطقی سایر معانی: نامعقول، نامربوط، آشفته، بی سامان، ناسازمند، inconsecutive : فاقد ارتباط منطقی
سرپرست، همراه، ملازم، وابسته سایر معانی: پرستار، تیمارگر، رسیدگی کننده، مربوطه، همایند، ملتزم، متصدی، حاضر، در جلسه، مواظب
نامربوط(به مطلب مورد بحث)، غیر وارد، بی ربط
بنابر این، پس سایر معانی: (لاتین) بنابراین، لذا، از این روی
محترق، منفجر شونده سایر معانی: متمایل به منفجر شدن، ماده ی منفجره (مانند باروت)، مواد انفجاری، مواد منفجره، انفجاری، پکشی، ترکیدنی، فرازدی، منفجره، ترکشی، (آواشناسی) رجوع شود به: plosive [عم ...
بعید، شبیه بعید سایر معانی: غیر میسر، (هر چیز باور نکردنی یا غیرمعقول یا غیر معمول) بعید، نامیسر، باور نکردنی، غیرواقع، (قدیمی) آورده شده از راه دور، دور آورد، دورودراز، زورکی، ازدورامده ...
بنابر این، از این رو، از این جهت، پس از این، یعنی سایر معانی: از این جا، از حالا به بعد، از اکنون، - دیگر، از این جهان، بدین دلیل، لذا، در نتیجه، بعد از آن، از آن پس، (قدیمی) از این سرچشمه، ...