consequent
معنی
نتیجه بخش، بر ایند، پی ایند
سایر معانی: پی آیند، نتیجه، پیامد، برآیند، ناشی از، متعاقب، منتج، (منطق) بخش دوم گزاره ی شرطی (بخش دوم این جمله: اگر بیایی موفق خواهی شد if you come, you will succeed)، منطقی، برداشت منطقی، استنتاج، استنباط، (ریاضی) تالی (ترکیب شرطی)، جواب شرط، موخر، مخرج کسر، مخرج نسبت، بخشیاب کسر، من تبع
[زمین شناسی] رودخانه عادی (رودخانه ها): صفت: به رودخانه، دره یا سیستم زهکشی گویند که مسیر یا جهت آن توسط شکل کلی و شیب کلی سطح اولیه زمین کنترل می شود. این اصطلاح اولین بار توسط پاول (1875) برای دره ای که بدین شکل بوجود می آید استفاده شد. اسم: رودخانه عادی.
[ریاضیات] تالی، پیامد، مخرج، جواب شرط، مؤخر، بعدی، مخرج کسر، نتیجه
سایر معانی: پی آیند، نتیجه، پیامد، برآیند، ناشی از، متعاقب، منتج، (منطق) بخش دوم گزاره ی شرطی (بخش دوم این جمله: اگر بیایی موفق خواهی شد if you come, you will succeed)، منطقی، برداشت منطقی، استنتاج، استنباط، (ریاضی) تالی (ترکیب شرطی)، جواب شرط، موخر، مخرج کسر، مخرج نسبت، بخشیاب کسر، من تبع
[زمین شناسی] رودخانه عادی (رودخانه ها): صفت: به رودخانه، دره یا سیستم زهکشی گویند که مسیر یا جهت آن توسط شکل کلی و شیب کلی سطح اولیه زمین کنترل می شود. این اصطلاح اولین بار توسط پاول (1875) برای دره ای که بدین شکل بوجود می آید استفاده شد. اسم: رودخانه عادی.
[ریاضیات] تالی، پیامد، مخرج، جواب شرط، مؤخر، بعدی، مخرج کسر، نتیجه
دیکشنری
در نتیجه
صفت
consequent, resultful, surefireنتیجه بخش
consequent, resultantبر ایند
consequentپی ایند
ترجمه آنلاین
در نتیجه
مترادف
consistent ، ensuing ، following ، indirect ، inferable ، intelligent ، logical ، rational ، reasonable ، resulting ، sensible ، sequential ، sound ، subsequent ، successive ، understandable