آب همزاد [زمینشناسی] آب بهدامافتاده در منافذ سنگ رسوبی در زمان نهشته شدن رسوب
واژههای مصوب فرهنگستان
[عمران و معماری] آب زندانی - آب محبوس - آب فسیلی - آب همزاد [معدن] آب ذاتی ( آب های زیرزمینی) [آب و خاک] آب ذاتی،آب محبوس
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متحد، پیوسته، منسوب سایر معانی: هم پیمان، هم عهد، مربوط، یکپارچه، متفق، آوسته، خویش، هم خانواده، از یک خانواده، وابسته، (با a بزرگ) وابسته به متفقین یا متحدان (به ویژه امریکا و انگلیس) ...
واژه هم ریشه، هم جنس، هم ریشه سایر معانی: خویشاوند، دارای اجداد مشترک، همنیا، همدودمان، (زبان شناسی) همریشه [زمین شناسی] هم زاد (آذرآواری): وابسته، هم اصل، هم جنس، هم ریشه؛ به آذرآوار هایی گ ...
ذاتی، مادر زادی، ارثی، موروثی، خلقی سایر معانی: فطری، خلقتی [علوم دامی] مادرزادی ؛ صفتی که قبل از تولد به وجود آمده و در موقع تولد وجود دارد. [بهداشت] مادرزادی
هم خون، از یک صلب، صلبی سایر معانی: consanguinous : هم خون
هم نیا، هم خون، هم تبار، خویش، خویشاوند (consanguine هم می گویند)، بسته ,همخون ,صلبی [زمین شناسی] همخون، خویشاوند (سنگ شناسی): صفت: همخونی یا خویشاوندی و مترادفی با ارجحیت کمتر برای هم ماگما ...
بومی، ذاتی، طبیعی، فطری سایر معانی: بومزاد، نهادی، درون زاد، مکنون [خاک شناسی] بومی
موروثى قانون ـ فقه : موروث روانشناسى : ارثى
اصلی، چسبنده، ذاتی، داخلی، طبیعی، درونی، درون زاد، لاینفک، جبلی، فطری، غریزی، مادرزاد سایر معانی: مادرزاد(ی)، غیر اکتسابی، سرشتی، اصلی و ریشه دار، نهادی [زمین شناسی] ذاتی سنگهای آذرینی که بد ...
وابستگی، خویش، عشیره، خویشاوند، خویش و قوم، قوم و خویشی سایر معانی: همانند، هم خوی، هم طینت، هم سرشت، مشابه، خویشاوندان، قوم و خویش، خویشان، خانواده، (قدیمی) خویشاوندی، نسبت خانوادگی، هم تبا ...
هم دست، شریک، یار، رفیق، بابا، رفیق شدن سایر معانی: دوست، (عامیانه) دوست بودن با، رفاقت کردن با [کامپیوتر] سیستم تلویزیونی رنگی Phase alteration line - علامت اختصاری PHase-Alternate-Line . ن ...