ذاتی، مادر زادی، ارثی، موروثی، خلقی سایر معانی: فطری، خلقتی [علوم دامی] مادرزادی ؛ صفتی که قبل از تولد به وجود آمده و در موقع تولد وجود دارد. [بهداشت] مادرزادی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیکوری مادرزاد [علوم پایۀ پزشکی] کوری وراثتی که در هنگام تولد یا بلافاصله پس از آن رخ میدهد
واژههای مصوب فرهنگستان
ارثا,ازشکم مادر
استخوانزایی ناکامل مادرزادی [اَرتاپزشکی] ← اختلال استخوانزایی
مشروط، مشروطه، مطابق قانون اساسی سایر معانی: وابسته به قانون اساسی، طرفدار قانون اساسی، مشروطه گرای، اصلی، اساسی، بنیادی، سرشتی، وابسته به سلامتی، سلامتی بخش (ورزش یا هر کاری که برای حفظ سلا ...
مر قلبی ناخوشی دل [بهداشت] مرض قلبی
وراثت، انتقال موروثی، تمایل برگشت باصل، تواری، رسیدن خصوصیات جسمی و روحی باری سایر معانی: برماند، مانداک، همه ی ویژگی های ارثی یک نفر، رسیدن خصوصیات جسمی وروحی بارک، توارک [علوم دامی] توارث ...
بومی، ذاتی، طبیعی، فطری سایر معانی: بومزاد، نهادی، درون زاد، مکنون [خاک شناسی] بومی
موروثى قانون ـ فقه : موروث روانشناسى : ارثى
اصلی، چسبنده، ذاتی، داخلی، طبیعی، درونی، درون زاد، لاینفک، جبلی، فطری، غریزی، مادرزاد سایر معانی: مادرزاد(ی)، غیر اکتسابی، سرشتی، اصلی و ریشه دار، نهادی [زمین شناسی] ذاتی سنگهای آذرینی که بد ...
احمق، طبیعی، نهادی، عادی، خلقی، جبلی، قهری، فطری، غریزی، سرشتی، استعداد ذاتی، ساده، ذاتی، بدیهی، دیوانه سایر معانی: دست نخورده (ناساخته ی دست انسان)، وحشی، کشت نشده، (غیر مذهبی یا جادویی - ن ...
ارثی، وابسته میرای سایر معانی: وابسته میراک [حقوق] موروثی