تصدیق کردن، توجیه کردن، ذیحق دانستن، حق دادن سایر معانی: موجه نشان دادن، بی تقصیر اعلام کردن یا نمایاندن، مبرا دانستن یا نمایاندن، بی گناه اعلام کردن، فرنود آوردن، ویچاردن، برهان آوردن، بهان ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رخصت، اجازه، دستور، پروانه، ترخیص، مرخصی، اذن سایر معانی: پرگ، دستوری [کامپیوتر] اجازه از ویژگی یک فایل که تعیین کننده ی کسی است که مجاز به خواندن یک اصلاح فایل است . مثلاً در فرمان chmod ug ...
سکنی، مقر، عمارت، مقام، محل اقامت، اقامت گاه، سکونت سایر معانی: اقامت، باشایی، خانه، منزل، مسکن، ماوا، محل سکونت، بودگاه، کاخ، خانه ی بزرگ [حقوق] اقامت، اقامتگاه، محل سکونت [پلیمر] ماندگاری ...
سرباز مزدور، نظامی جویای نام و مال، سرباز جویای نام وثروت
موافق، طرفدار، همدرد، جانبدار، غمخوار سایر معانی: همدرد، غمخوار، جانبدار
قابل تصرف، نگاه داشتنی، قابل مدافعه سایر معانی: قابل دفاع، پذیرفتنی
مهمانخانهای که ویلا یا اتاقهای آن به مالکان متعدد تعلق دارد و در زمانهایی که مالکان از آنها استفاده نمیکنند، در اختیار مسافران قرار میگیرد|||متـ . هتل مال ...
واژههای مصوب فرهنگستان