اظهار تاسف کردن، تسلیت دادن سایر معانی: دلداری دادن، همدردی کردن، هم سوگ شدن، تسلی دادن، تسلیت گفتن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اظهارهمدردی ,تعزیت
مالکیت مشترک، حکومت مشترک سایر معانی: هم سالاری، حوزه ی تسلط مشترک، سرزمین مورد تسلط مشترک (دو یا چند کشور) [حقوق] مالکیت مشاع (در یک مجتمع ساختمانی)، حاکمیت مشترک، تسلط مشترک ...
چشم پوشی، بخشایش، عفو تقصیر سایر معانی: بخشش (گناه یا خطا)، نادیده گیری، اغماض، غمض عین
(در اروپای قرن های چهاردهم تا شانزدهم) سردسته ی سربازان مزدور، فرمانده مزدوران
[زمین شناسی] نوعی کانی - فرمول شیمیایی: (Ni,Mg)4Si6O15(OH)2•6(H2O)
(به ویژه در دوئت پیانو) بخش دوم، سکوندو
منزل، مسکن، سکنی، بودگاه، بودباش، مقر، رحل اقامت افکندن سایر معانی: منزلگاه، کاشانه، خانه، محل اقامت، دوران اقامت، زمان گذشته و اسم مفعول فعل: abide، اشاره کردن، پیشگویی کردن [حقوق] اقامتگاه ...
جلوگیری از ابستنی، زاد ایست سایر معانی: جلوگیری از آبستنی، کنترل موالید، زادمهار، تنظیم خانواده [زمین شناسی] جلوگیری از آبستنی، تنظیم موالید [بهداشت] مهار زایش - کنترل موالید ...
معاف شدنی، قابل بخشش و معافیت، بخشیدنی سایر معانی: توجیه پذیر، بخشودنی، قابل بخشش، اغماض پذیر، قابل گذشت، موجه، پوزش پذیر، معذور داشتنی
بخشیدن، امرزیدن، عفو کردن، تبرئه کردن سایر معانی: بخشیدن (گناه و تقصیر و غیره)، (از تقصیر کسی) درگذشتن، گذشت کردن، وخشودن، آمرزیدن، گنه بخشی کردن، اغماض کردن، ندیده گرفتن، (در اظهار ادب) ببخ ...
خانقاه، منزل، مسکن، جا، برج، نشیمن، خانه، سرای، اهل خانه، جایگاه، اهل بیت، محل سکنی، منزلگاه، خانه نشین شدن، منزل گرفتن، پناه دادن، جا دادن، منزل دادن سایر معانی: کده، سرا، خانواده، (ساختمان ...