شیمی محاسباتی [شیمی] بخشی از شیمی که در آن با استفاده از رایانهها و قدرت محاسباتی آنها ساختار مولکولی و خواص و واکنشها پیشبینی میشود ...
واژههای مصوب فرهنگستان
دینامیک سیالات محاسباتی [هوافضا] فن عددگذاری در معادلات دیفرانسیل جزئی حاکم بر شارش شاره و بسط دادن اعداد با متغیرهای زمان و مکان برای به دست آوردن توصیف عددی نهایی کل جریان شارش ...
[پلیمر] دینامیک محاسباتی سیال
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ژنگانشناسی محاسباتی [زیستشناسی - ژنشناسی و زیستفنّاوری] شاخهای از ژنگانشناسی که موضوع آن مدیریت و ارزیابی دادههای بهدستآمده از طرح ...
[آب و خاک] پایداری محاسبات
حساب، براورد، محاسبه، محاسبات سایر معانی: آمارش، برآورد، برداشت (در اثر محاسبه)، پیش اندیشی (به ویژه اگر از روی خودپرستی باشد)، پیش دستی [حسابداری] محاسبه [عمران و معماری] محاسبه [ریاضیات] ح ...
اندازه، سنجش، اندازه گیری سایر معانی: ابعاد، طول و عرض و غیره، پیمایش [حسابداری] اندازه گیری [عمران و معماری] اندازه گیری - سنجش [برق و الکترونیک] اندازه گیری، سنجش - اندازه گیری تعیین انداز ...
علم اوزان ومقادیر، علم مقیاسات وپیمانهها سایر معانی: (علم سنجش وزن و درازا و ابعاد و غیره) سنجه شناسی، سنجش شناسی [ریاضیات] تخصص اندازه گیری، علم اندازه گیری، سنجه شناسی
ترتیب، نظم، ارایش، انجمن، حواله، خط، دستور، فرمان، نوع، مقام، صنف، زمره، رسم، ارجاع، فرمایش، امر، سیاق، دسته، ضابطه، ردیف، رتبه، امریه، انتظام، ایین، سفارش، طرز قرار گیری، راسته، نظام، ایین ...
خارج قسمت، بهر سایر معانی: (ریاضی) بهر [برق و الکترونیک] خارج قسمت، بهر [نساجی] فایده - بهره - سود - خارج قسمت [ریاضیات] خارج قسمت
درجه، تناسب، وزن، ترازو، نسبت، اندازه، معیار، پوسته، کفه ترازو، مقیاس نقشه، خط مقیاس، هر چیز مدرج، وسیله سنجش، هر چیز پله پله، اعداد روی درجه گرماسنج و غیره، پولک یا پوسته بدن جانور، مقیاس، ...
فن عددگذاری در معادلات دیفرانسیل جزئی حاکم بر شارش شاره و بسط دادن اعداد با متغیرهای زمان و مکان برای به دست آوردن توصیف عددی نهایی کل جریان شارش [هوافضا] ...